« ... کسی عین خیالش نیست ... »
هزاران بار می میری، کسی عین خیالش نیست
از این دل مردگی سیری، کسی عین خیالش نیست
سطوح هستی ات بی وقفه با هم در ستیزند و
تو با پس لرزه درگیری، کسی عین خیالش نیست
شبیه داستان فیل در خاموشی دانش
سراغ از نور می گیری، کسی عین خیالش نیست
مترسک وار در جالیز دنیا بی هدف ... سرپا ...
اسیر چنگ تقدیری، کسی عین خیالش نیست
در این خوف و رجا آن قدر سرگردان و حیرانی
که خود در حال تبخیری، کسی عین خیالش نیست
میان پنجه ی افکار و احساسات بیهوده
چه بیرحمانه زنجیری، کسی عین خیالش نیست
نشان از وحدتی دیرینه در آیینه می بینی
ولی مغلوب تکثیری، کسی عین خیالش نیست
سماجت می کنی با خویش می جنگی و هر لحظه
هزاران بار می میری، کسی عین خیالش نیست ...
1392.12.15
این خیلی خوب افرین ❤❤❤❤
ممنون از حس نظرتون فایزه جان
سلام خانوم نامدار..
تبریک سال نو..
کار خیلی جذاب و قشنگی ازتون خوندم..
دوبیت پایانی فوق العلده به دلم نشست..موفق باشید
سلام دوست عزیز
سال نوی شما هم مبارک
ممنون از حضور گرمتون
خوشحالم به دل نشست ..
پایدار باشید
سلام بر شما ندای گرامی
امروز یاد استاد نوید و شما افتادم و به عمر رفته حسرت خوردم اما یاد روزهای خوبمان در انجمن شادم کرد . گفتم سری به دوستان بزنم . احوالیبپرسم . عذر تقصیر بخواهم . تا یادم نرفته سال نو را به شما تبریک بگم. و براتون آرزوی بهترین ها رو در سال نو بکنم.
چندتا کارهای خوبت رو خوندم و لذت بردم . مثله همیشه.
شاد باشید
سجاد
سلام سجاد جان
ممنون که با حضور گرمتون یادآور خاطرات خوب و به یادماندنی گذشته شدین
امیدوارم سال خوب و پر برکت رو شروع کنین
ممنونم دوست خوبم
زنده باشی
سلام ندا جان
مثل همیشه بسیار زیبا و بسیار دلنشین سرودید.
امیدوارم حس خودتون از حس این سروده ی زیبا فاصله داشته باشه.
برقرار باشید
سلام نوید جان
سپاسگزارم از حضور گرم و نظر پرمهرتون
شعر گاهی فقط برای شعره ... (از خودتون آموختم)
پر نور باشید