" پسکوچههای ذهن من ولگرد دارد"
بدجور جایی از وجودم درد دارد
پسکوچههای ذهن من ولگرد دارد
یکباره تندی میکند جانم هرازگاه
جسمم ولی اخطارهایی زرد دارد
چاقو به جانم میزنم گویی پزشکم
خب جرم سنگین عاقبت پیگرد دارد
بیهوده در جنسیتم تردید دارم
هر زن درونش هالهای از مرد دارد
بالا و پایین میکنم غافل از اینکه
این پلکان در پیچ خود پاگرد دارد
گویی که جوش آوردهام طبعم خراب است
آتشفشان پسماندهایی سرد دارد
.
.
.
1398.7.30